دلم بد گرفته

میخوام اینبار یکم حرف بزنم

نمیخوام پشت نقاب پستهام قایم بشم

اینجا مینویسم

اما میدونم اونی که باید بخونه نمیخونه

دلم بد جور گرفته

دلم خیلی تنگه

تنگ اونروزایی که صدای مضطربش را بشنوم که زنگ میزنه و میگه

فقط برام حرف بزن تا اروم بشم

دلم برای اون روزایی تنگه که خودشا برام لوس میکرد و من جون نثارش میکردم

دلم میخواد همه چیزم را بدم و برگردم به اون روزا

دلم برای بغل کردنای اس ام اسی تنگ شده

وقتای که خودشا توی بغلم جا میداد و میگفت اروم میشم

برای وقتایی که شیطنت میکرد و سر به سرم میذاشت تنگ شده

دلم میخواد باز هم صدای نازشو با همون مظلومیت همیشگی که شادی ازش میبارید را بشنوم

نمیگم رفته

نمیگم دوستم نداره

اما

دیگه اون ونوس عزیزم نیست

یه وقتی فکر میکردم میتونم موقع ناراحتیاش کمکش کنم

ارومش کنم

اما ...

چیزی نیستم جز دردی روی دردهاش

چیزی نیستم جز کسی که گاهی خودم حالم از خودم بهم میخوره چه برسه به اون


اره خدا جون

ببین حال منو

ببین چی دارم میکشم

ببین اینبار عشقم پاکه پاکه

نمیدونم کجایی تو

فقط میدونم داری بد تا میکنی باهام

من بنده تو هستم؟؟؟؟؟؟

پس بهم ثابت کن

چرا کاری نمیکنی که به عشقم برسم

چرا کاری نمیکنی اگه دوسم نداره بتونه راحت بهم بگه

خدا جون ببین

الان که مینویسم اسمونتم داره گریه میکنه

تو رو نمیدونم

نمیدونم این کارا از مهربونی توئه یا از بدی من

چرا کمکم نمیکنی؟

چرا اینجوری باید اذیت بشم

منم ادمم

اما ایوب تو نیستم

خیلی حرف تو دلمه

و میدونم اگه تو خدایی میدونی چی هستند پس کمکم کن




برای دیدن نظرات بیشتر روی شماره صفحات در زیر کلیک کنید

نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: